حسین سالار قلبها

 

شرم

آمد آن فصل شور و شیدایی

فصل پاییز ، فصل تنهایی

باد ، ویرانگر و جنون آهنگ

برگها درهم و تماشایی

 

زرد و سرخ و کبود و نارنجی

رنگها گرم صحنه آرایی

طبع آشفته ام برون ریزد

در غزل ، شعرهای نیمایی

 

لحظه کوچ کاروان بهار

گل سرخم تو تازه می آیی

زیر رگبار نیمه ی پاییز

فاتح و عاشقانه بر جایی

 

با تمام وجود می خندی

گر چه تو خون به دل تر از مایی

یادگار بهار رفته ز دست ...

گل پاییزی ام ، چه زیبایی



نوشته شده در دوشنبه 90 مهر 18ساعت ساعت 4:49 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin